اسارت:
خسته از راهی طولانی، بر زمین گداخته راه می رفتند.صدای هشدار گونه ی سربازان از هرجایی شنیده می شد.گاهی صدای خنده هایی که مثل خنجر در قلب فرو می رفت.شانه های خمیده ی سربازانت، همراهانت. صدای زجه های دخترانی که پدرشان را از دست داده بودند؟
زیر لب زمزمه کرد:شاید این پایان کارم باشد.
ادامه مطلببه نام خدا
نام داستان: یک پیاله خون
ژانر:غیرطبیعی،حماسی،تاریخی
خلاصه:در سرزمین های دور، دختری به دنیا آمد .آمدنش خوش یمن و مبارک بود.همه می گفتند دختر آدریان باعث برگشتن خوشبختی شده . اولین بار که خواست نفس بکشدو به گریه افتاد، صدای گریه ی نوزادی آتش جنگ ها را خواباند. حقیقت این صلح چه بود؟ چه رازی در پشت نفس های آن دختر بود؟ آیا این صلح پایدار می ماند؟
نویسنده:همای سعادت(آبجی زهرا)
لطفا بدون اجازه نشر ندید.با احترام
گاهی اوقات صبر می کنی، .
انتظار که می کشی تازه دستت میاد چه ادمهای بزرگی بودن اونایی که تونستن . مگه نه؟ خودت بهتر می دونی!
می دونی صبر یعنی چی؟
یعنی به خدا نشون بدی چقدر به اینکه دوستت داره مطمئنی ؟ با یه پخ جا میزنی؟؟؟ زیراب همه ی حرفای قبلتو میزنی؟ یا پاش وامیستی؟
صبرو میشه تمرین کرد. با چیزای کوچیک شروع کنیم میشه.
من از اینکه هر روز یه مقدار کم از یه کتابو بخونم شروع کردم.یعنی مثلا یه کار بزرگ رو به قسمت های کوچیک تقسیم کنی و هر روز فقط همونقدر که مشخص کردی( نه بیشتر، نه کمتر) انجامش بدی.
سه چهار روز میشه شروع کردم. دیروز به خاطر خستگی مهمونی در حدی که میشد.امروزم که. نگم بهتره
ولی تمرین باحالیه.قویت میکنه.امتحانش ضرر نداره تازه کلی تحملت بالاتر میره.برای کسایی که مثل خودم زود جوش میارن توصیه میشه!(تاثیرشو دیدم که میگم! یه دقعه ترمز اعصابتو میکشی، جلوی زبونت وایمیسی! عاالیه واسه من که اینطور جواب داد) یعنی تو یه موقعیتی بودم که اگه زهرای قبلی بود صداشو بالاتر میبرد و چیزای بدی میگفت! .اما وقتی صدام پایین تر اوردم و جلوی زدن حرفای بعدیمو گرفتم فهمیدم داره تمرینش جواب میده.
اگه شمام انجام دادین بیاین تجربه هاتونو بگینفعلا.
درباره این سایت